سه شنبه 93 خرداد 20 , ساعت 8:41 صبح
وقتی
هستــــــــــــ ی
انگار ...
هیچ کسی نیست
و یا شاید
کسی دیده نمیشود
وقتی
نیستــــــــــ ی
انگار ...
رفته ای
پشت ِ صحنه ی چشم های ِ من
خسته گی دَر کنی
تمام روزنه ی
چشم های من
میشود کلبه ی حقیرانه ی حضورت
و ...
خسته گی هزار ساله ی تو
مرا پیش ِ همه
دختر ِ بی چشم
تلقی میکند
و
کسی نمیداند
که
تمام ِ مویرگ های چشم های ِ من
انعکاس ِ تصویر تو ست
...
بر نمیگردی
و این
درد آور است
حداقل
چشمانم را پس بده !!!
مریم جاوید
نوشته شده توسط رنگی | نظرات دیگران [ نظر]